سیمین بانو

۱۷ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

روزگاری جاده ای بودم غرق تقدیر

جاده ای که از رفت و آمد لحظه ایی خالی نمیشد

من که بسیار غریبان را به آبادی رساندم

عاقبت خود ماندم و ویرانه و تنهایی خود 

خ فراز

  • سیمین فراز

ی زمانی هایی هست که نیست !!!

اون زمانی که هست زمانی که تو ی چی دوست داری دیگری دوست ندارد و در اون زمان تو بر دوست داشتن خود اصرار میورزی و وی بر دوست نداشتن خود اصرار میورزد این همان زمانی است که امکان دارد در آن زمان از تو دور شود دیگری یا به تو نزدیک شود دیگری به خاطر لجبازی در آن زمان که لجباز بودی این زمان میتواند شیرین باشد و گاه تلخ ! زمان است دیگر گاهی دلش میخواهد باشد و گاهی نباشد و گاهی بین بودن و نبودن گیر کند عجیب در گیر این زمان ها هستم عجیب !

  • سیمین فراز

آدم های ساده و خیلی مهربان

خطرناکند!

کلاه که سرشان بگذاری

خدا کلکتان را میکند !

  • سیمین فراز

تو بیش از اندازه معصومی
که به دوئل دعوت شوی
دعوت شدی!
به کشتن من !

  • سیمین فراز


بهتر است گاهی

همه چیز را به حال خود رها کنی !

  • سیمین فراز


می گویم "هیچ"

هیچی,مثل همیشه,یعنی بازپرس

یعنی نزدیک تر شو . یعنی مهربان تر باش

  • سیمین فراز


یک رفتن هایی هست

که تمام شعر های دنیا را

به پایش بریزی

بر نمی گردد

  • سیمین فراز


تو بستی چشمت را

و

دنیا پر از تیتراژ پایان شد .

  • سیمین فراز

Lindsey Stirlingویولن

  • سیمین فراز
:'(
  • سیمین فراز