خودمونی

میخوام برید ادامه مطلب و اثرای خودمونی منو ببینید : )

گل نمک خانم

الان که به دو ماه پیش فکر میکنم میبینم واقعا بهشت زیر پای مادران است و اگر اون دنیا رفتیم و نبود جای بسی تعجب دارد، گل نمک خانم الان دو ماهه شده و با نمک تر از روزهای اولش، ریزه بود برای همین نمیشد بغلش کرد و بر عکس الان از درشتی نمیشه بغلش کرد، خدا رو شکر بابت این نعمت ریزه میزه که با کلی مشقت پا به دنیای آدم بزرگ ها گذاشت. من که گوشه ای از عشقم مال بچه هاست گل نمک و خیلی دوست دارم و مدام از عشق خود برایش مایه میزارم و کلی خرت و پرت رنگی ونگی و کتاب میخرم، وقتی با او بازی میکنم مادرجان میگوید: میخوای آتیش پارشه عین خودت :| و من نیز قبل بدو تولد او این نقشه به ظاهر شوم را در سر داشتم که آتیش پاره ای شود لنگه خاله خانم جانش :) زندگی میگذرد زودتر از از آنچه فکرش را بکنی هنوز حال و هوای قبل تولد گل نمک از سرم نیوفتاده که دو ماه گذشت. یک عنایت خاص بین من و بچه ها وجود دارد دارد به طوری که تو مدتی که پیش مادر گل نمک بودم از خاله ریزه فاصله گرفتم و بعد اندی مدت با آغوش باز از هم پذیرایی کردیم و از الان شاگرد من شده و در حال یادگیری هنرهای من است. من میگم چقدر خوب میشه آدم یک دنده نباشه و حرف حرف خودش نباشه و کمی احترام کمی ترجیحا برای حرف ها و پیشنهادات دیگران قائل باشه، اینجوری زندگی بیشتر شیرین تر میشه بدون در آوردن اشک کسی. برای تولد مادر گل نمک که دو ماه پیش بود دسته گلی خریدم مصنوعی که هیچ کس بر مصنوعی بودن اون قانع نبود دست خودم درد نکند با انتخاب گل هایم :) و بازم گوشه ایی از عشقم مال گل هاست خصوصا گل رز قرمز طبیعی که بوته حیاط دانشگاه از دستم عاصیست :| گفتم دانشگاه بعد ی ترم استراحت دوباره باز میگردم تا در عرض دو سال کارشناس شوم، کنارش هم به هنر مورد علاقه ام نقاشی میپردازم همراه شاگردم خاله ریزه :) البته همه این ها به کنار وقتیم میمونه واسه کمی هنر آشپزی و پخت نان های داغ بوسنی لپیجا سر صبح، و گوشه دیگر از عشق من مطعلق به آشپزی خصوصا نان های داغ سر صبح است که انرژی خاصی اول صبح حواله روح و جان ما میکند :) به گفته خودم در خانه آینده تنها مکانی که میتواند کانون زندگی مرا گرمتر مکان های دیگر کند قلب خانه آشپزخانه است به دلیل اینکه من بسیار آن را دوست دارم و از اینکه نان خانه خودم را با دست و عشق و محبت نثار خانواده ام کنم بسیار احساس غرور و لذت میکنم. گاهی به خودم میگویم به آقای آینده ام حسودیم میشود بخاطر داشتن چنین خانمی :) و من همچنان قلبی آکنده از مهربانی و عشق دارم و خواهم داشت بدون توجه به خار های پیش روی گل رز زندگیم.

 

دست های گل نمک

 

عروسک از مازیار فلاحی منو یاد عروسک های خود میاندازد که در جعبه بطور فشرده گنجاندیده شده اند!


 

 

 

 

دست نوشته شانزدهم

حوصله ام برفی است

با یک عالمه قندیل دلتنگی

از گوشه دلم آویزان

آهای

کافی است کمی "ها" کنید

تا که "آب" شوم !