روزگاری جاده ای بودم غرق تقدیر
جاده ای که از رفت و آمد لحظه ایی خالی نمیشد
من که بسیار غریبان را به آبادی رساندم
عاقبت خود ماندم و ویرانه و تنهایی خود
روزگاری جاده ای بودم غرق تقدیر
جاده ای که از رفت و آمد لحظه ایی خالی نمیشد
من که بسیار غریبان را به آبادی رساندم
عاقبت خود ماندم و ویرانه و تنهایی خود
عاقبت خود ماندم و ویرانه و تنهایی خود